نورنیوز-گروه سیاسی: پنجم اردیبهشت، در حافظه تاریخی ملت ایران، نهتنها یادآور ناکامی نظامی آمریکا در صحرای طبس است، بلکه نماد شکست راهبردهای مداخلهجویانهایست که بدون درک دقیق از محیط هدف و توازن واقعی قدرت طراحی می شوند. در آن مقطع، دولت جیمی کارتر که زیر فشار داخلی برای آزادسازی گروگانهای آمریکایی در تهران قرار داشت، تصمیم گرفت که با انتخاب مسیر اشتباه اقدامی نظامی، پرونده بحران را ببندد. اما محاسبات نادرست، بیاطلاعی از شرایط میدانی و توسل به ابزار قدرت سخت، نهتنها به آزادسازی گروگانها منجر نشد، بلکه در نهایت به سقوط سیاسی رئیسجمهور آمریکا نیز انجامید.
اکنون و در آستانه صد روزگی ریاستجمهوری دونالد ترامپ، فضای دیپلماتیک منطقه بار دیگر شاهد رویدادی مهم است: آغاز دور جدید مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا در مسقط. این همزمانی ناخواسته، نه یک تقارن صرف تاریخی، بلکه تذکری استراتژیک است؛ مبنی بر اینکه تلاش برای حل بحرانها بدون شناخت واقعبینانه از قدرت و اراده طرف مقابل، میتواند نهتنها شکست در پروندهای خاص، بلکه زوال سرمایه سیاسی یک رئیسجمهور را نیز بهدنبال داشته باشد.
ترامپ، برخلاف کارتر، علی رغم تهدیدهایی که تاکنون عنوان کرده ،از مسیر نظامی برای مواجهه با ایران استفاده ننموده است. دونالد ترامپ در طول صد روز گذشته نتوانسته موفقیتی در پرونده های مهم شامل غزه، یمن، اوکراین، جنگ تعرفهای و کاهش کسری بودجه کسب کند و از این رو با اتخاذ رویکرد موفقیت نمایی بدنبال حفظ اعتماد بنفس دولت و هواداران خود است.مذاکرات مسقط، اگرچه درباره پروندهای هستهای و در بستر سیاسی-فنی پیش میرود، اما میتواند به نقطه عطفی در پرونده سیاسی رئیسجمهور آمریکا بدل شود. توافقی موفق، با تکیه بر سه اصل کلیدی—توازن، شفافیت و قانونگرایی—قادر است بخشی از ناکامیهای صد روزه نخست ترامپ را جبران کند؛ و از سوی دیگر، ایران را نیز به دستاوردی راهبردی در دفاع از منافع ملی خود برساند.
این مذاکرات، برخلاف عملیات طبس که با تصور پایان سریع بحران طراحی شده بود، بر پایهی درکی متقابل از قدرت و موازنه شکل گرفته است. آمریکا به خوبی میداند که ایران دیگر همان بازیگر دهه ۵۰ شمسی نیست؛ مقاومتی چهل و چند ساله، توسعه قابلیتهای بومی و گسترش عمق راهبردی، تهران را به کنشگری بدل کرده که عبور از آن نه ممکن، و نه حتی مفید است. همین واقعیت باعث شده تا فضای گفتوگو از جنس اجبار و سلطه فاصله بگیرد و به سمت همکاری مشروط بر اصول متقابل حرکت کند.
در این مسیر، ایران نیز نشان داده که همانگونه که در میدان برای تحقق منافع خود مقاومت می کند در عرصه دیپلماسی هم بازیگری فعال است. جمهوری اسلامی، مذاکرات را زمانی مشروع و ممکن میداند که بستر آن حفظ عزت، استقلال و منافع ملی باشد. حضور در مسقط، نه برای امتیازدهی، بلکه برای اطمینان از رعایت توازن در تعهدات، تضمین حقوق هستهای، و پذیرش قواعد بینالمللی در قالبی غیرجانبدارانه است. اصل «توازن» به معنای رفع مؤثر همه تحریمها در برابر تعهدات فنی است، «شفافیت» به معنای تضمین عدم انحراف فعالیتهای هستهای ایران، و «قانونگرایی» یعنی استمرار فعالیتهای صلحآمیز در چهارچوب حقوق بینالملل.
همچنانکه عملیات طبس بدون شلیک حتی یک گلوله با شکست مواجه شد، پیروزی در مذاکرات نیز بدون مصالحه بر اصول قابل تحقق است؛ اگر تدبیر امروز، میراث مقاومت دیروز را همراهی کند. این نقطه تقاطع—میان یک سالروز نظامی و یک رویداد سیاسی—یادآوری میکند که تاریخ میتواند یا تکرار شود یا اصلاح، و این انتخابی است که هر دو طرف اکنون با آن مواجهاند. در این میان، فرصتی نادر برای خلق موفقیت مشترک بهوجود آمده؛ فرصتی که نه از مسیر تسلیم، بلکه از راه تعهد به عقلانیت راهبردی میگذرد.
نورنیوز