نورنیوز-گروه سیاسی: مذاکرات ۲۰۱۵ با سختیهای فراوان در نهایت به توافق شکننده برجام انجامید. این توافق امیدهایی در زمینه رفع تحریمها و عادیسازی روابط ایران با جهان غرب ایجاد کرد، اما دوامی نداشت و هرگز به اهداف خود نرسید. برجام به دلیل ضعفهای ساختاری، فشارهای مخالفان برجام و تداوم بیاعتمادی میان طرفین، در نهایت ناکام ماند. با خروج ترامپ از این توافق، تنشها میان تهران و واشنگتن بار دیگر اوج گرفت و منطقه خاورمیانه در آستانه بحرانهای پیاپی قرار گرفت.
در این نوشتار به مقایسه مذاکرات برجام با مذاکرات اخیر ترامپ با ایران میپردازیم. برخلاف فضای سنگین و پرچالش برجام، امروز شش عامل مهم، مسیر توافق جدید را هموارتر کرده و به توافق احتمالی شانس بیشتری بخشیده است. از ماهیت دوجانبه مذاکرات جدید و انگیزه شخصی ترامپ برای ساختن میراثی دیپلماتیک گرفته تا تغییر موازنه قدرت در منطقه پس از حملات هفتم اکتبر و تحولات غزه، لبنان و سوریه و تغییرات در مواضع بازیگران کلیدی همچون اسرائیل، کنگره آمریکا و کشورهای عرب حوزه خلیجفارس، همگی به نفع توافق جدید عمل میکنند. با توجه این دلایل، پیشبینی میشود این مذاکرات آسانتر به نتیجه برسد و توافق احتمالی، مؤثرتر و پایدارتر از برجام باشد.
۱. مذاکرات دوجانبه ایران و آمریکا احتمال موفقیت را افزایش داده است
برخلاف برجام سال ۲۰۱۵ که با مشارکت شش قدرت جهانی و ایران صورت گرفت، مذاکرات ۲۰۲۵ میان ترامپ و ایران دوجانبه است و عمان تنها نقش میانجی را ایفا میکند. عمان نه رقیب ایران است و نه آمریکا و همین بیطرفی شانس موفقیت مذاکرات را افزایش داده است. در مذاکرات چندجانبه برجام، تضاد منافع و رقابت میان قدرتهایی همچون چین، روسیه، آمریکا و اروپا روند مذاکرات را پیچیده میکرد.
بهطور کلی در مذاکره و معامله هرچه تعداد بازیگران بیشتر باشد، هماهنگی و مدیریت جلسات گفتوگو، همراستاکردن منافع ملی و مقابله با دخالتهای مخالفان مذاکره بیشتر میشود و جزئیات گفتوگوها محرمانه نمیماند و موجب حاشیهسازی و بروز سوءتفاهمها و اختلال در مذاکرات میشود. در چنین شرایطی، مخالفان توافق -مانند اسرائیل- فرصت بیشتری برای تأثیرگذاری و ایجاد مانع از طریق نفوذ در برخی مذاکرهکنندگان پیدا میکنند؛ اما گفتوگوی متمرکز و مستقیم دوجانبه، این خطرات و مداخلات را به حداقل میرساند. بنابراین انتظار میرود مذاکرات دوجانبه اخیر ترامپ و ایران با سرعت بیشتری به پیش رود و به هدف نزدیکتر شود.
۲. ترامپ به دنبال میراثی ماندگار است، نه جنگ
ترامپ بیشتر به اهداف راهبردی خود فکر میکند تا جنگهای ایدئولوژیک. تمرکز او بر اقتصاد، منازعه تجاری با چین و سایر قدرتهای اقتصادی، الحاق کانادا و گرینلند به خاک آمریکا، مسئله مهاجران و مسائلی همچون خاتمهدادن به جنگ اوکراین و بحران غزه است. ایران اولویت ترامپ نیست، بلکه فقط یکی از بندهای فهرست بلندبالای دغدغههای بلندپروازانه او است. ترامپ از تجربه تلخ جنگ پرهزینه جورج بوش پسر در عراق درس گرفته و نمیخواهد آمریکا را وارد جنگی فرسایشی با ایران کند.
او در سال ۲۰۱۸ در دانشگاه میشیگان گفت: «آمریکا هفت تریلیون دلار در خاورمیانه هدر داد، بدون هیچ فایدهای». اکنون در آخرین دور ریاستجمهوری، ترامپ میخواهد میراثی ماندگار بر جای بگذارد و در رؤیای آن است که خود را در ردیف بزرگترین رؤسایجمهور آمریکا قرار دهد. همچنین او چشم به جایزه صلح نوبل دارد و بر این باور است که پایاندادن به جنگهای غزه و اوکراین و توافق با ایران میتواند او را به این هدف برساند؛ مانند اوباما که در سال ۲۰۰۹ این جایزه را دریافت کرد.
برخلاف تصورات اولیه، شخصیت خودمحور ترامپ کمتر تحت تأثیر لابیهای صهیونیستی یا تندروهای جنگطلب جمهوریخواه قرار میگیرد. او جسورانه آنچه را که به نفع آمریکای ترامپ تشخیص میدهد، دنبال میکند و کمتر تحت کنترل لابیها و ارکان قدرت سنتی آمریکا قرار دارد و این امکان توفیق مذاکرات را افزایش میدهد.
۳. ایران توافق را بر جنگ ویرانگر و فعالشدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای سازمان ملل ترجیح میدهد
جمهوری اسلامی ترجیح میدهد به توافقی دست یابد تا اینکه وارد جنگ با ترامپ شود و زیرساختهای هستهایاش هدف قرار گیرد. چنین تقابلی نهتنها هزینههای اقتصادی، سیاسی و نظامی در پی دارد، بلکه با آسیب احتمالی به تأسیسات هستهای کشور، قدرت چانهزنی آینده ایران را نیز کاهش میدهد. شرایط اقتصادی ایران نیز اقتضا میکند که از جنگ پرهیز کند. همچنین مطابق بند مکانیسم ماشه برجام، در صورت عدم پایبندی ایران، طرفهای مقابل میتوانند بدون رأیگیری مجدد شورای امنیت، تحریمهای سازمان ملل را بازگردانند.
با انقضای برجام در اکتبر ۲۰۲۵، در صورت عدم دستیابی به توافقی جدید، احتمال اجرای این بند افزایش مییابد. در این صورت، تحریمهای یکجانبه آمریکا از مشروعیت حقوقی و بینالمللی برخوردار میشوند و سایر کشورها نیز مطابق قطعنامههای شورای امنیت، به تحریم ایران تشویق میشوند. این سناریو برای ایران مطلوب نیست. بنابراین ضربالاجلهای ترامپ برای توافق باید فرصتی برای ایران تلقی شود تا مانع اجماع جهانی در تحریم شود. پیروزی دکتر پزشکیان در انتخابات سال گذشته و حمایت همهجانبه از او و مذاکرات، نشانه دیگری از جدیت ایران در این مسیر است.
۴. جمهوریخواهان کنگره هم توافق را ترجیح میدهند
برخلاف دوران برجام، امروز جمهوریخواهان همسو با ترامپ علاوه بر کنگره، قدرت اجرائی را نیز در اختیار دارند و میدانند که خروج آمریکا از برجام، برنامه هستهای ایران را بسیار پیشرفتهتر کرده است. آنها باید بین دوگانه جنگ و توافق انتخاب کنند. ضمن آنکه دموکراتها قاعدتا با توافق مخالفتی ندارند و حدود نیمی از کنگره را در اختیار دارند. از طرف دیگر، تحریمهای کنگره علیه ایران را رئیسجمهور نمیتواند بهطور کامل لغو کند؛ تنها میتواند هر شش ماه یک بار آنها را تعلیق کند؛ اقدامی که در دوران اوباما و حتی ترامپ تا پیش از خروج از برجام در سال ۲۰۱۸ انجام دادند.
در سال ۲۰۲۳، کنگره «قانون بازنگری رفع تحریمهای ایران» را تصویب کرد که رئیسجمهور را ملزم به ارائه گزارش به کنگره و کسب تأیید آن پیش از هرگونه تعلیق یا لغو تحریمها میکند. مخالفان برجام قصد داشتند با این مصوبه، بازگشت دولت بایدن به برجام را مسدود کنند و این اقدام در نهایت به نتیجه رسید و ترامپ از برجام خارج شد؛ اما حالا که ترامپ در کاخ سفید است و جمهوریخواهان اکثریت هر دو مجلس نمایندگان و سنا را در اختیار دارند و با توجه به تغییرات جدید در موازنه قدرت و نزدیکترشدن ایران به آستانه هستهایشدن، احتمال همراهی هر دو حزب با توافق جدید با ایران بیشتر خواهد بود و احتمال میرود به تصویب کنگره هم برسد یا لااقل با آن همکاری کرده و موانع را رفع کنند.
۵. امروز اولویت اسرائیل هم مهار برنامه هستهای ایران است
پس از عملیات هفتم اکتبر و تحولات غزه، لبنان و سوریه، محور مقاومت آسیبهای جدی دیده است. از طرف دیگر، خروج ترامپ از برجام، ایران را در آستانه هستهایشدن قرار داده است. در دوران برجام، ایران با بهرهگیری از منابع آزادشده در نتیجه لغو تحریمها، فشار خود را از طریق لبنان، سوریه و غزه بر اسرائیل وارد میکرد و عملا اسرائیل را محاصره کرده بود. آن روزها مسئله جنگهای نیابتی اولویت اسرائیل بود؛ اما امروز پس از حملات هفتم اکتبر حماس، حزبالله و حضور ایران در سوریه، اولویت نخست اسرائیل نیست. اکنون توانمندیهای هستهای و موشکی ایران در صدر نگرانیهای اسرائیل قرار دارند. بنابراین برخلاف سال ۲۰۱۵، امروز اسرائیل -طبق مواضع نتانیاهو و وزیر خارجهاش- از توافق مطمئنی که برنامه هستهای ایران را محدود کند، حمایت میکند. ضمن آنکه اسرائیل بدون حمایت آمریکا نمیتواند وارد جنگ شود و به تأسیسات هستهای یا نظامی ایران حمله کند.
بااینحال، اسرائیل همچنان چشم به آن دارد که آمریکا را به بمباران تأسیسات هستهای ایران وادارد و نگران آن است که آمریکا پس از توافق با ایران، بر شرق آسیا تمرکز کند و حضور نظامی در خاورمیانه را کاهش دهد. بهعلاوه اسرائیل امیدوار است توافق با آمریکا صنعت موشکی ایران را شامل شود و آن را کنترل و محدود کند؛ موضوعی که غیرممکن است مورد پذیرش ایران قرار گیرد و در صورت اصرار آمریکا، مذاکرات به شکست میانجامد. اسرائیل همچنین نمیخواهد توافق ایران با آمریکا موجب بهبود اوضاع اقتصادی و افزایش بودجه نظامی ایران شود و دلارهای آزادشده حاصل توافق صرف مبارزه با اسرائیل و تجهیز حزبالله لبنان، حوثیهای یمن و احتمالا حماس شود.
۶. کشورهای عرب خلیج فارس نیز صلح را به جنگ ترجیح میدهند
کشورهای ثروتمند عرب خلیج فارس که در کاخهای شیشهای زندگی میکنند، دیپلماسی را به جنگ ترجیح میدهند. آنها میدانند در صورت بروز درگیری میان ایران و آمریکا، سرزمینها، آبها و اقتصادشان به میدان جنگ تبدیل خواهد شد. آمریکا احتمالا از پایگاههای خود در قطر، بحرین، عربستان و امارات به ایران حمله خواهد کرد و ایران نیز همانطور که بارها تهدید کرده، با موشکهای پیشرفته خود این کشورها را هدف خواهد گرفت.
ضمن آنکه اعراب قدرت پدافندی مشابه «گنبد آهنین» اسرائیل را ندارند و بهخوبی از این آسیبپذیری آگاه هستند و میدانند آمریکای ترامپ از آنها دفاع نخواهد کرد. شکست مذاکرات ترامپ-ایران، امنیت و منافع آنها را به خطر میاندازد. بنابراین کشورهای عربی نهتنها چوب لای چرخ مذاکرات نمیگذارند، بلکه با استفاده از نفوذ رسانهای و کانالهای دیپلماتیک خود تلاش دارند توافقی حاصل شود. در سال ۲۰۱۵ چنین ضرورتی احساس نمیشد؛ کشورهای عربی سایه جنگ نظامی دولت اوباما با ایران را حس نمیکردند و مذاکرات در اروپا برگزار شد و اعراب از روند مذاکرات حذف شده بودند.
آن روزها، ایران پس از لغو تحریمها، تهدید اصلی علیه اعراب تلقی میشد. اما پس از هفتم اکتبر، اسرائیل به عنوان بازیگر خطرناکتر منطقه دیده میشود. کشورهای عرب با دیدن ویرانی زیرساختهای دفاعی سوریه پسااسد بر اثر حملات اسرائیل، تمایلی ندارند ایران هم همین سرنوشت را بیابد و سپس نوبت به خودشان برسد. ایرانی که در برابر تجاوزات اسرائیل با جهان عرب همراهی و حسن نیت نشان داده، شریک منطقهای مطلوبتری است تا با توافقی پایدار به امنیت منطقه و حفظ موازنه قدرت کمک کند.
توافق برجام سال ۲۰۱۵ در چارچوبی چندجانبه و بر پایه ضرورت شکل گرفت ولی در نهایت زیر فشارهای سیاسی مخالفان برجام به نتیجه نرسید؛ اما شرایط امروز متفاوت است. فرایند مذاکرات دوجانبه که تحت تأثیر جاهطلبیهای ترامپ و پویاییهای متغیر منطقهای شکل گرفته، مسیر مساعدتری را پیشرو میگذارد. گرچه هنوز موانعی باقی است، بهویژه اسرائیل همچنان چشم آن دارد که آمریکا را به بمباران تأسیسات هستهای ایران وادارد و نگران آن است که آمریکا پس از توافق با ایران، بر شرق آسیا تمرکز کند و حضور نظامی در خاورمیانه را کاهش دهد و توافق شامل صنعت موشکی ایران شود؛ موضوعی که میتواند مذاکرات را به بنبست بکشاند. اما به طور کلی شش عاملی که در اینجا برشمرده شدند، نشان میدهند دیپلماسی بار دیگر فرصتی یافته است تا به توافقی سریعتر و ماندگارتر بینجامد.