نورنیوز-گروه اجتماعی: پخش برنامه حاوی توهین به یکی از صحابه پیامبر اسلام (ص) در شبکه یک صداوسیما موجب واکنش شمار زیادی از هموطنان سنیمذهب، شخصیتهای فرهنگی و علمی و سیاسی شد.
این نخستین باری نیست که در صداوسیمای کشور شاهد وقوع چنین رویدادهای تحریککنندهای در حوزه ادیان و مذاهب هستیم. جدای از بازتاب گسترده موضوع در شبکههای اجتماعی و فضای عمومی، انتقادات زیادی نیز به عملکرد دستگاه صداوسیمای رسمی کشور وارد شد.
تمرکز بخش بزرگی از انتقادات هم اثرات مخرب ضد انسجامی و وحدتشکنانه چنین برنامههایی است که میتواند به تحریک احساسات گروهی از هموطنان منجر شود. در این یادداشت ضمن تأکید بر پیامدهای مخرب پخش چنین برنامههایی، از منظری دیگر به چنین برنامههای فرقهگرایانه پرداخته میشود.
۱-در اینکه میان پیروان اهل سنت و اهل تشیع درباره رویدادهای صدر اسلام اختلاف نظر وجود دارد، تردیدی نیست. فرقهها و مذاهب متنوع اسلامی هریک روایت خود را از رویدادهای صدر اسلام دارند و درباره صحابه پیامبر اسلام رویکردهای مختلفی بر مبنای مذاهب شکل گرفته است.
در دوره چندصدساله پس از وفات پیامبر اسلام اختلافات بین فرقههای مختلف اسلامی گاه و بیگاه به اشکال گوناگون حتی گاه با خشونت ظهور و بروز داشته است. در تاریخ ایران نیز نمونههایی از برخی رویدادهای تلخ و ناخوشایند در این حوزه ثبتوضبط است.
هرچند در دوره 500 سال گذشته و پس از گسترش تشیع در ایران و گرویدن بخش بیشتری از ایرانیان به مذهب شیعه اثنیعشری، موضوع تفاوتهای میان فرقههای اسلامی نمود بیشتری داشت. البته یک موضوع دراینباره درخورتوجه است که شخصیتهای موجه اهل تشیع ازجمله اهل بیت پیامبر (ص) نزد هموطنان اهل سنت نیز دارای احترام و منزلت ویژهای هستند.
با احتساب تحولات پس از مشروطه، نظام سیاسی حاکم در ایران بر مبنای روح مشروطه و برابری شهروندان در برابر قانون در سعی و تلاش بوده که موضوعات فرقهای و مذهبی میان شیعیان و سنیها به مسئلهای در میان شهروندان ایرانی مبدل نشود.
در یکی از اسناد درباره تدوین کتابهای درسی تاریخ و دروس دینی در مدارس دوره رضاشاه از رشید یاسمی حساسیتهای در نظر گرفتهشده دراینباره را میبینیم که در عین مقیدبودن نویسنده به روایت شیعی، اما در تلاش بوده تا با احترام از صحابه پیامبر اسلام (ص) یاد شود و بهاینترتیب منابع درسی به زمینهای بر ایجاد اختلاف میان ایرانیان مبدل نشود.
۲- پس از وقوع انقلاب اسلامی برخی گروهها در پی برجستهکردن دوگانههایی بودند؛ دوگانههایی که البته حاوی پارادوکسهای سیاسی و معرفتی در نظام حکمرانی کشور هم بود. به صورت مشخص این تلقیها ظهور علنی خود را در تولیدات هنری و تلویزیونی و حتی کتابهای درسی نشان داد.
اتفاق رویداده در هفته گذشته نخستین بار نبود که موجب آزردگی خاطر مؤمنان سنیمذهب را فراهم میکرد، اما تندی و بیمنطقی برنامه پخششده و بازتاب فوری آن چیزی نبود که رئیس صداوسیما بتواند بهسادگی از کنار آن گذر کند.
۳- اینکه سطح دریافت از مباحث تاریخی و مذهبی و حتی حکمرانی در کشور در حوزههای فرهنگی به چنان درجهای رسیده که شخصی به خود اجازه میدهد به صورت علنی در شبکهای پربیننده به چنین توهینهایی متوسل شود و در ادامه گروهی دیگر از مسئولان پخش صداوسیما نیز این برنامه را به روی آنتن برده و حتی باکی از بازتابهای چنین برنامهای و احتمال بروز پیامدهای مخرب آن نداشته باشند، نشان از واقعیت تکاندهندهای در کشور دارد.
در ایران امروز اقلیتی هستند که خود را محق میدانند تا نسبت به اعتقادات دیگر هموطنان به هر ابزاری متوسل شوند و در برابر اقدام خود و حتی پیامدهای آن هم چندان نگران نیست که آیا برای این گروه مصالح ملی معنایی دارد؟ این افراد کجا و تحت چه شرایطی آموزش دیدهاند؟ هسته مرکزی اعتقادات آنان چه نسبتی با حکمرانی یک کشور با تنوعی از ادیان و مذاهب و فرقهها دارد؟ چگونه این افراد به فضاهای رسمی نفوذ کرده اند؟ در چه نهادهای فرهنگی و سیاسی دیگری ردی از این دست از جریانات را میتوان شناسایی کرد؟ پشتیبانان این افراد و این جریان چه کسانی هستند؟ آیا این جریان با برنامه، اقدامات خود را سازمان میدهد؟
۴- صداوسیمای رسمی کشور نخستین بار نیست که اقدام به روی آنتن بردن چنین برنامههای موهنی میکند. در برنامههای قبلی اعلام شد مدیر شبکهای که شش سال قبل با حضور یکی از مداحان برنامه تندی علیه اعتقادات سنیها پخش کرد.
امروز این فرد در چه جایگاهی قرار دارد؟ در همین زمینه این پرسش طرح میشود که پروتکلها و دستورالعملهای صداوسیما دراینباره حاوی چه نکاتی است؟ اگر این پروتکلها تدوین شده، چرا شاهد چنین برنامههایی هستیم؟ و اگر تدوین نشده، چرا تاکنون درباره تدوین دستورالعملهای لازم تعلل شده است؟ پاسخ به چنین پرسشهایی هرچه باشد، آنچه بهروشنی مشخص است، این نکته بدیهی است که فاصله صداوسیمای مانند برخی دیگر از نهادهای فرهنگی کشور با منطق حکمرانی در کشوری با شرایط ایران فاصله بسیاری دارد.
امر ملی در کانون برنامهسازیهای این نهاد فرهنگی نیست و سلطه نگاه ابزاری و جناحی و ایدئولوژیک و گاه فرقهای بر این دستگاه بزرگ رسانهای و فرهنگی هزینههای بزرگی برای کشور تراشیده است. تا دیر نشده، برای سرو ساماندادن به این دستگاه پرهزینه باید فکری کرد. چرا در شرایط دشوار کشور چنین هزینههایی بر کشور تحمیل میشود؟