نورنیوز- گروه اجتماعی: ظرف دو روز، سه مقام ارشد کشور در ارزیابی نظام آموزشی ایران، نکات تند و تلخی گفتند که نشان داد وضعیت نابسامان آموزش و پرورش، غایب از نظر مسئولان عالی کشور نیست. شاه بیت سخنان این سه مقام از این قرار است: وزیر آموزش و پرورش گفت در نظام آموزشیمان «با یک برنامه درسی خشک و حافظهمحور مواجه هستیم. دانشآموزان نمره بالا کسب میکنند، اما درک عمیقی از مطالب ندارند. این نظام آموزشی نیازمند تغییرات اساسی است.» رئیسجمهور گلایهمندانه یادآوری کرد که «بچههایی که امروز تربیت میکنیم، فکرشان این است که به خارج بروند.» رئیس مجلس هم با حسرت و تأسف اظهار داشت که «خجالت میکشم در این جلسه بگویم متوسط معدل، کیفیت آموزش و عدالت آموزشی در آموزش و پرورش کجاست. وقتی دوره ابتدایی تمام میشود، دانشآموز حتی اسم خودش را نمیتواند بنویسد.»
این جملات وقتی از زبان عالیترین مسئولان کشور گفته میشود نشانگر عمق مشکلاتی است که در نظام آموزشی ایران وجود دارد. نظام آموزشی ایران در دهههای اخیر با چالشهای گستردهای روبرو بوده است؛ چالشهایی نظیر افت کیفیت آموزشی، بیثباتی مدیریتی و سیاستگذاریهای مقطعی که نهایتاً به کاهش انگیزه تحصیلی و افزایش میل به مهاجرت در میان دانشآموزان منجر شدهاند.
چالشهای ریشهدار نظام آموزشی
نظام آموزشی در هر جامعهای یکی از بنیانهای اساسی توسعه پایدار و عدالت اجتماعی محسوب میشود. با این حال، در ایران شاهد شکاف رو به گسترش بین اهداف اعلامشده و وضعیت واقعی نظام آموزشی هستیم. پژوهشها نشان میدهند که کیفیت آموزش در ایران طی سالهای اخیر روند نزولی داشته و نارضایتی از مدرسه، افت تحصیلی و ترک تحصیل در حال افزایش است. از سوی دیگر، میل به مهاجرت تحصیلی که در گذشته بیشتر مربوط به دانشجویان بود، اکنون به سطح دانشآموزی نیز گسترش یافته است.
بر اساس گزارش وزارت آموزشوپرورش (۱۴۰۲)، بیش از ۱۵ درصد از دانشآموزان در مناطق شهری بزرگ به طور جدی در اندیشه ادامه تحصیل در خارج از کشور هستند. مرکز پژوهشهای مجلس نیز در گزارشی در سال ۱۴۰۱ اشاره میکند که «نظام آموزشی ایران فاقد انسجام ساختاری، ثبات مدیریتی و ارتباط معنادار با نیازهای اجتماعی و اقتصادی روز جامعه است.» شاید بتوان برخی از اساسیترین مشکلات و ضعفهای نظام آموزشی ایران را در این محورها طبقهبندی کرد:
محتوای ناکارآمد و غیرکاربردی
یکی از مشکلات بنیادی، ساختار سنتی محتوای درسی است. دروس بهطور عمده حافظهمحور هستند و مهارتهای لازم برای زندگی قرن بیستویکم را آموزش نمیدهند. بررسیهای مؤسسه مطالعات آموزشوپرورش (۱۴۰۱) نشان میدهد که بیش از ۷۰ درصد محتوای درسی مدارس فاقد پیوند با مسائل واقعی زندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دانشآموزان است. این گسستگی موجب شده است که دانشآموزان انگیزهای برای یادگیری مفاهیم نداشته باشند.
ضعف کادر آموزشی
در حالیکه نقش معلم به عنوان عامل کلیدی کیفیت آموزش شناخته میشود، نظام استخدام و تربیت معلم در ایران با کاستیهای فراوانی مواجه است. بنا بر اعلام مرکز برنامهریزی منابع انسانی وزارت آموزشوپرورش، در سال تحصیلی ۱۴۰۲–۱۴۰۳ بیش از ۳۵۰ هزار معلم کشور یا فاقد مدرک تخصصی در حوزه آموزش بودهاند یا بدون گذراندن دورههای تربیت معلم وارد کلاس شدهاند. علاوه بر این، پایین بودن حقوق معلمان (کمتر از ۴۰ درصد میانگین حقوق کارکنان دولتی در کشورهای OECD ) باعث کاهش انگیزه آنها شده است.
سلطه کنکور بر فرآیند یاددهی–یادگیری
کنکور همچنان بر نظام آموزشی سایه افکنده است. این آزمون نه تنها ساختار برنامه درسی را تحت تأثیر قرار داده، بلکه جهتگیری آموزشی مدارس را نیز به سمت تستزنی و آمادگی برای آزمونهای رقابتی سوق داده است. طبق نظرسنجی مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) در سال ۱۴۰۱، بیش از ۶۸ درصد دانشآموزان متوسطه دوم اذعان داشتهاند که «هدف اصلی آنها از تحصیل، قبولی در کنکور است، نه یادگیری واقعی.»
نابرابری در فرصتهای آموزشی و زیرساختهای نامناسب
گزارش مرکز آمار ایران (۱۴۰۱) نشان میدهد که بیش از ۲۲ درصد مدارس کشور نیاز فوری به نوسازی دارند و تنها ۴۵ درصد مدارس در مناطق روستایی از امکانات آموزشی استاندارد برخوردارند. همچنین ضریب نفوذ اینترنت در مدارس مناطق محروم کمتر از ۳۵ درصد است. نابرابری بین مدارس دولتی و غیردولتی، خاص و عادی، شهری و روستایی نیز شکاف آموزشی را تعمیق کرده است.
بیثباتی مدیریتی در سطح کلان
وزارت آموزشوپرورش طی چهار دهه گذشته بیش از 20 وزیر را تجربه کرده که بسیاری از آنها دورهای کمتر از سه سال در این سمت حضور داشتهاند. طبعا هر وزیر با سیاست و برنامهای تازه میآید، اما معمولاً پیش از اجرایی شدن برنامهها، جای خود را به فرد دیگری میدهد . این وضعیت مانع شکلگیری برنامههای درازمدت شده است.
حاکمیت نگاه سیاسی بر آموزش
برخی گفتهاند که آموزشوپرورش در ایران نه به عنوان نهادی علمی و مستقل، بلکه به عنوان ابزاری برای تحقق اهداف سیاسی و فرهنگی جریانهای سیاسی عمل میکند. پژوهش بنیاد ملی نخبگان (۱۴۰۲) نشان میدهد که «حدود ۷۵ درصد تغییرات در محتوای درسی طی دو دهه اخیر، بدون نیازسنجی تخصصی و تنها بر اساس جهتگیریهای سیاسی و فرهنگی صورت گرفتهاند.»
فقدان نظام پایش، ارزیابی و پاسخگویی
در بیشتر کشورها، سیاستهای آموزشی مبتنی بر داده و ارزیابی مستمر شکل میگیرند. اما در ایران، فقدان بانکهای اطلاعاتی قابل اتکا و غیبت ارزیابی عملکردی موجب شده است که سیاستها بدون بازخورد اصلاحی ادامه یابند. بعضی از مقامات و مدیران نهاهای بالادستی اموزش و پرورش گفته اند که نظام آموزشی ما فاقد سازوکار منظم برای ارزیابی برنامهها و عملکرد معلمان و مدارس است. در نتیجه اصلاحات واقعی بسیار دشوار شدهاند.
رشد مهاجرت تحصیلی در سنین پایینتر
در گذشته، مهاجرت تحصیلی بیشتر در مقطع دانشگاهی رایج بود. اما اکنون شاهد رشد فزاینده مهاجرت در مقاطع دبستان، راهنمایی و دبیرستان هستیم. بر اساس آمار منتشرشده از وزارت امور خارجه در سال ۱۴۰۲، بیش از ۹۰۰۰ دانشآموز ایرانی در مدارس کشورهای همسایه و کشورهای غربی مشغول به تحصیل هستند که بخش عمدهای از آنها به دلیل «عدم رضایت از کیفیت آموزش داخلی» مهاجرت کردهاند.
افزایش مهاجرت طبقاتی و فرار سرمایه انسانی
مهاجرت تحصیلی به تدریج به نماد نابرابری تبدیل شده است. خانوادههای طبقه متوسط و بالا با سرمایهگذاری بر آموزش فرزندان خود در خارج از کشور، ادعا دارند که با مهاجرت، نه تنها به دنبال آینده بهتر هستند، بلکه از کیفیت پایین، استرسهای آموزشی و فشارهای سیاسی و فرهنگی در درون این نظام آموزشی فرار میکنند. این روند موجب فرسایش سرمایه انسانی میشود. طبق اعلام مرکز آمار، تنها در سال ۱۴۰۱ بیش از ۴۰۰۰ دانشآموز ایرانی پس از پایان دبیرستان، برای ادامه تحصیل در اروپا یا کانادا از کشور خارج شدهاند. بخش قابل توجهی از این دانشآموزان، جزو استعدادهای درخشان هستند که در مدارس سمپاد تحصیل کردهاند.
تأثیر فرهنگی و روانی مهاجرت بر نوجوانان
مهاجرت تحصیلی در سنین پایین با چالشهای عاطفی، هویتی و اجتماعی همراه است. اما دانشآموزان به دلیل بحران اعتماد نسبت به نظام آموزشی داخلی، حاضر به مواجهه با این چالشها هستند. شبکههای اجتماعی و مقایسههای تصویری نیز بر این تمایل تأثیر میگذارند. پدیده «مدارس آنلاین بینالمللی» که برای کودکان مهاجر طراحی شده، نیز نشانهای از گسترش تمایل به ترک ساختار آموزشی رسمی کشور است.
نظام آموزشی ایران امروز با بحرانی پیچیده روبروست که حاصل پیوند چنددههای میان ضعف ساختاری، بیثباتی مدیریتی و غلبه رویکردهای سیاسی بر رویکردهای علمی است. این بحران نهتنها منجر به افت کیفیت آموزشی شده، بلکه خانوادهها و نوجوانان را به ترک این سیستم و مهاجرت تحصیلی سوق داده است. اگر سیاستگذاران بهجای نگاههای مقطعی و بعضا شعاری، به اصلاحات عمیق و ساختاری با پشتوانه داده و اجماع اجتماعی روی نیاورند، آینده توسعه انسانی کشور با تهدیدی جدی مواجه خواهد بود. شاید بتوان برخی محورها و بایسته ها را به عنوان الزامات اصلاح در نظام آموزشی ایران پیشنهاد داد:
- تدوین و بازنویسی و نوسازی سند ملی آموزش بر پایه شواهد علمی و تثبیت آن در سطح فرابخشی برای جلوگیری از تأثیرپذیری از تغییر دولتها.
- افزایش سهم آموزشوپرورش از تولید ناخالص داخلی به ۶ درصد (در حال حاضر کمتر از ۲.۵ درصد)، مطابق با استانداردهای یونسکو.
- اصلاح نظام جذب و تربیت معلم و ارتقای جایگاه حرفهای معلمان از طریق افزایش حقوق، آموزشهای تخصصی و مسیر رشد شغلی.
- بازنگری محتوای درسی با محوریت مهارتآموزی، تربیت شهروندی و تقویت تفکر انتقادی.
- تقویت زیرساختهای آموزشی در مناطق محروم و کاهش شکاف دیجیتال بین مدارس شهری و روستایی.
- حذف تدریجی کنکور به عنوان معیار اصلی ورود به دانشگاه و جایگزینی آن با نظام ارزشیابی فرآیندمحور و چندبُعدی.
- ایجاد نظام پایش و ارزیابی شفاف برای سنجش اثربخشی سیاستها، معلمان و برنامههای درسی.