نورنیوز-گروه بین الملل: از واژه تا واقعیت: شکاف بیانیه و میدان
در طول ۲۰ ماه نسلکشی در غزه، صدور بیانیههای محکومیت نهتنها بار بازدارندگی نداشته، بلکه صهیونیستها را برای تشدید کشتار جسورتر کرده است. سفر پرهزینه ترامپ به منطقه، که همزمان با اوجگیری جنایات تلآویو بود، نشان داد «اقدام آمریکا برای حل بحران فلسطین» سرابی بیش نیست؛ واشینگتن همچنان همدست جنایت است. جنبش جهاد اسلامی و حماس صراحتاً اعلام کردهاند: هر تصمیمی که به توقف قتلعام و ورود بیوقفه کمکهای بشردوستانه نیانجامد، «فاقد ارزش» است.
ضرورت جبهه واحد عربی–اسلامی
تاریخ فلسطین اثبات کرده است که مقاومت بر خاکستر خانههای ویرانشده چشم امید به خارج ندارد؛ اما این حقیقت، مسئولیت کشورهای عربی و اسلامی را ساقط نمیکند. امروز، این دولتها در برابر افکار عمومی جهانی در آزمونی سختاند: آیا قراردادهای نفتی و تسلیحاتی صدها میلیارد دلاریشان اهرمی برای مهار اسرائیل خواهد شد؟ جهان میپرسد: «سلاحی که برای فروش میخرید، چرا برای حفظ جان نمیخرید؟»
دیپلماسی فشار: از تحریم تا محاصره معکوس
سران عرب میتوانند با اعمال تحریمهای فوری اقتصادی، بستن آسمان و بندرها بر کالاهای صهیونیستی، و بهکارگیری ظرفیت اوپک برای کاهش صادرات به حامیان تلآویو، محاصره را علیه مُحاصِر معکوس کنند. تجربه بایکوت نفتی ۱۹۷۳ نشان میدهد که بازارهای جهانی در برابر اراده جمعی انرژی، نرم میشوند. چنین اقداماتی همراه با پیگیری قضایی جنایتکاران جنگی اسرائیل در دیوان لاهه، هزینه تداوم نسلکشی را برای تلآویو و واشینگتن تصاعدی میکند.
پیامدهای راهبردی: ارتقای منزلت یا زوال مشروعیت
جهانِ امروز، جهانِ حمایت از فلسطین است؛ نه قراردادهای سیاسی در اتاقهای دربسته. اگر محور عربی–اسلامی در نشست بغداد ارادهای عملی برای شکستن محاصره غزه و ورود کمکها نشان دهد، به بازآفرینی نقش جهانی خود دست مییابد و پروژه «اسرائیل بزرگ» را به بنبست میکشاند. اما تداوم انفعال، به زوال مشروعیت این کشورها، تعمیق شکاف مردم–دولت و گشایش راه برای نفوذ قدرتهای بیگانه خواهد انجامید. تحقق بیانیه پایانی — با تأکید بر آزادی فلسطین — میتواند مقدمه اخراج پایگاههای آمریکا از منطقه و آغاز دورهای از امنیت جمعی در غرب آسیا باشد.