نورنیوز – گروه سیاسی: در ساعات اولیه روز 23 خرداد ۱۴۰۴، رژیم صهیونیستی طی یک عملیات تروریستی گسترده، اهداف متعددی را در تهران، اصفهان، تبریز و برخی دیگر از شهرها و مناطق ایران هدف قرار داد؛ از مراکز حساس نظامی و هستهای گرفته تا منازل فرماندهان ارشد و دانشمندان صنعت هستهای و البته جمع زیادی از مردم غیرنظامی. در پی این حملهی تروریستی، کشورهای مختلف و نهادهای گوناگون بینالمللی، واکنشهای متفاوتی داشتند و مواضع متنوعی اتخاذ کردند. برخی کشورها صراحتا و به عریانترین شکل ممکن، تجاوز صهیونیستها را «محکوم» کردند. برخی دیگر از کشورها صرفا به «تقبیح» اکتفا کردند. قلیلی از دولتهای عمدتا غربی رفتار متجاوزانهی تلآویو را «حملهی موجه پیشدستانه» لقب دادند. در این میان، تعدادی از پایتختهای اروپایی نیزبهجای محکوم یا دست کم تقبیح کردن مهاجم متجاوز، ایران را به «خویشتنداری» و پرهیز از دامن زدن به تنش در منطقه فراخواندند! این، همان سناریوی تکرار است که در سالهای گذشته بارها شاهدش بودهایم: وقتی ایران هدف است، صداها آرام است؛ وقتی ایران میخواهد پاسخ دهد، نالهها از خشونت بلند میشود و راهکار اخلاقی و انساندوستانهی دعوت به خویشتنداری محبوبیت پیدا میکند! این سیاست دوگانه، ناعادلانه و غیرصادقانه بارها و بارها از سوی این دولتهای اروپایی اعمال شده است.
خویشتنداری گزینشی؛ چرا همیشه فقط از ایران خواسته میشود؟
حمله اخیر رژیم صهیونیستی، نه یک عملیات سایبری یا خرابکارانه مرموز، بلکه یک حمله نظامی تروریستی تمامعیار و چندمرحلهای بود که زیرساختها و اشخاص حقیقی در خاک ایران را هدف قرار داد. مطابق کنوانسیونهای بینالمللی، این اقدام مصداق بارز «عمل تجاوزکارانه» تلقی میشود. اما در حالی که اصل ماجرا یعنی حمله به یک کشور مستقل و عضو سازمان ملل رخ داده بود، واکنش قدرتهای غربی قابل تأمل بود: وزارت خارجه آمریکا از همه طرفها خواست «از تشدید تنش خودداری کنند.» وزارت خارجه فرانسه نسبت به «وضعیت نگرانکننده» در منطقه ابراز نگرانی کرد و از ایران خواست «خویشتندار باشد.» اتحادیه اروپا دعوت به «آرامش و بازگشت به گفتوگو» کرد!
در هیچکدام از این مواضع، حتی یک بار نام اسرائیل به عنوان مهاجم و جنایتکار ذکر نشد. هیچ تقبیحی، هشدار حقوقی یا حتی اشارهای به نقض حاکمیت ملی ایران انجام نگرفت. این در حالی است که همین دولتها در ماجرای جنگ روسیه و اوکراین، ظرف ساعت اول، مسکو را متجاوز خواندند و خواهان تشکیل جلسه اضطراری شورای امنیت شدند.
در یک دهه اخیر، بارها شاهد آن بودهایم که حملات رژیم صهیونیستی به خاک ایران، مراکز علمی، دانشمندان، فرماندهان نظامی یا تأسیسات هستهای، با سکوت یا حتی رضایت تلویحی غرب همراه بوده است. در هیچیک از این موارد، نه رسانههای جریان اصلی و نه دولتهای غربی خواهان توقف یا خویشتنداری تلآویو نشدهاند. در مقابل، به محض آنکه ایران اقدام متقابل، حتی با اهداف نظامی و محدود انجام میدهد، موجی از هشدارها، تحلیلهای نگران و تهدیدهای دیپلماتیک آغاز میشود. این دوگانگی نشان میدهد که «دعوت به خویشتنداری» نه یک موضع بیطرفانه برای کاهش تنش، بلکه ابزاری سیاسی برای مهار یکطرفه ایران است.
خویشتنداری به نفع کیست؟
سیاست دعوت از ایران به خویشتنداری، در عمل، باز گذاشتن دست اسرائیل برای ادامه عملیاتهای تروریستی یا انگونه که غربیها ادعا میکنند، پیشدستانه است. اگر ایران پاسخ ندهد، این پیام به تلآویو مخابره میشود که میتواند بدون هزینه، زیرساختهای ایران را تخریب کند. اگر پاسخ دهد، غرب آن را «عامل بحران» معرفی میکند. در این سناریو، تهران در یک تله امنیتی قرار میگیرد: اگر واکنش نشان ندهد، بازدارندگیاش تضعیف میشود و اگر واکنش نشان دهد، دول غربی، مشروعیت بینالمللیاش را زیر سؤال میبرند. این وضعیت، نوعی «اخاذی دیپلماتیک» از سوی غرب است؛ یعنی ایران باید امنیت خود را قربانی «نظم بینالمللی غربمحور» کند، تا بهعنوان کشور معقول و متعارف باقی بماند.
استاندارد دوگانه در پوشش رسانهای
تحلیل پوشش رسانهای حادثه اخیر در رسانههای غربی مانند CNN، BBC، France 24 و Deutsche Welle نیز این جانبداری را عیان میسازد. تیترهای خبری بیشتر از آنکه حمله را گزارش دهند، به واکنش ایران میپرداختند. مثلاً تهران در حال بررسی واکنش به حمله اسراییل، خطر تشدید تنش در منطقه پس از حمله ادعایی، ایران قول پاسخ داده است؛ نگرانیها افزایش یافته. در هیچکدام از این تیترها، از واژههایی نظیر «تجاوز»، «نقض قوانین بینالمللی» یا «حمله به یک کشور مستقل» استفاده نشد؛ گویی آنچه رخ داده، یک «رویداد جوی» بوده، نه اقدام نظامی هدفمند.
سابقه تاریخی نشان میدهد که غرب همواره در برابر حملات رژیم صهیونیستی به خاک سوریه، عراق، لبنان و حتی نوار غزه نیز همین الگو را تکرار کرده است. دهها حمله هوایی اسرائیل به کاروانهای حشد الشعبی در عراق یا مراکز حزبالله در لبنان یا سوریه، نهتنها محکوم نشد، بلکه گاه از سوی واشنگتن بهعنوان «حق اسرائیل برای دفاع از خود» توجیه شد. در مقابل، یک پاسخ محدود از سوی جریانات مقاومت، با تیترهایی مانند «افزایش خطرات در خاورمیانه» پوشش داده میشد. به عبارت دیگر، «امنیت اسرائیل» مقدس، و «امنیت دیگران» مشروط و مذاکرهپذیر است.
واقعیت این است که دعوت به خویشتنداری، دیگر نه توصیهای اخلاقی، بلکه ابزاری سیاسی و حتی سلاحی دیپلماتیک شده است. سلاحی که فقط بهسمت کشورهایی چون ایران نشانه میرود؛ کشورهایی که یا نباید پاسخ دهند، یا باید در پاسخ، ملاحظه «نگرانی غرب» را کنند. چنین سیاستی نه تنها غیرصادقانه و غیراخلاقی است، بلکه بهنوعی مشوق حمله است؛ چون به مهاجم اطمینان میدهد که جامعه بینالملل، پاسخ قربانی را بیش از حمله مهاجم زیر ذرهبین خواهد برد.
کشورهای غربی میکوشند با این سیاست، ایران را در برابر انتخابی دشوار قرار دهند: یا باید قواعد بازی یکطرفه را بپذیرد و صبورانه، باز هم هزینه دهد؛ و یا اینکه قواعد را به چالش بکشد؛ ولو به بهای بالا رفتن تنش. ایران البته نشان داده است که فریب دعوتهای متظاهرانه به خویشتنداری را نخواهد خورد. هر چه باشد، دعوت به خویشتنداری، آنگونه که امروز شنیده میشود، دیگر توصیهای حکیمانه نیست؛ بلکه پوششی است برای یک جانبداری روشن در میدان نبرد.