نورنیوز ـ گروه اجتماعی: مسعود فروغی در یادداشتی نوشت: «درباره وضعیت جنگی فعلی نکات زیادی گفته شده و خواهد شد. فعلاً در شرایطی که وضع امنیتی وجود دارد و کنش هر نیروی مؤثر بر صحنه با توجه به این شرایط قابل فهم است، همه تحولات از عینک تغییر در صحنه نظامی دیده میشود. مخاطب و تولیدکننده فضای رسانهای هم به طور طبیعی سعی میکند روایت تغییرات میدانی را بخواند و تولید کند. حفظ نظام تصمیمگیری کشور و حاکم شدن سریع سیستم در روز اول حمله صهیونیستها که با استفاده از عنصر غافلگیری انجام شده بود، اولین مسئله جنگ فعلی است. دومین مسئله حفظ شاکله اجتماعی و ایستادن جامعه در سختترین لحظات است. از مواضع سران صهیونیست و بازی روانی آمریکاییها به روشنی معلوم است روی هر دوی این مسائل به خصوص مورد دوم حساب شده بود. یکی از عناصر اپوزیسیون که حقوقبگیر دولت آمریکاست، احتمالاً به خاطر ناراحتی زیاد آنچه نباید به صراحت میگفته را به زبان آورده و گفته که نتانیاهو اشتباه کرده و جمهوری اسلامی را تا سالها تثبیت کرده است. او گلایه کرده که چرا رژیم آتش تهاجم به ایران را زود شروع کرده است یا اشاره ممتد سران رژیم به اینکه ما زمینه را برای بیرون آمدن مخالفان ایجاد کردیم. اینها هر کدام سرخط صدها مطلب جداگانه است. اما سؤال اصلی این است که سیستم سیاسینظامی ایران چطور توانست در سایه یک حمایت داخلی و ملی بینظیر با وجود از دست رفتن فرماندهان درجه یک نظامی و امنیتی خودش را بازسازی کرده و در سریعترین زمان ممکن کارزار را به صحنهای متفاوت تبدیل کند؟
چهارچوب مفهومیای که میتواند وضعیت فعلی ایران را تا حدود زیادی به درستی توضیح داده و نشان دهد چگونه جامعه ایران توانست از زیر آتش یکباره بامداد جمعه بیرون بیاید و آرایش جدیدی بگیرد، کشف جمعی ایرانیان از مفهوم «دشمن» است. کلمهای تکراری که لباسی جدید پوشید آنچنان که گویا تابهحال آن را نشنیده بودیم. مهمان جدیدی در دایره لغات ما که قبل از این در همین گوشه و کنار بوده ولی شناس نبود.
«دشمن» و مقابله با آن پروژه مشترک ایرانیان شد و برخلاف تصور ایده احمقانه پهلویها، جامعه اختلافات سابق را در مقابل دشمن اصلی کوچک شمرد. قدرت دفاعی ایران که در طول چهار دهه اخیر ساخته شده و در 9 روز اخیر جلوهای از تواناییاش را به ظهور رساند، بدون بافت اجتماعی منسجم قابل استفاده نبود. نیروی انسانی پشت ابرتجهیزات نظامی پیچیده اگر دست قدرت جمعی را پشت خودش نبیند، نمیتواند به اندازه یک سلاح عادی از آن استفاده کند. این قدرت جمعی اما تفاوتها و اختلافات را فراموش نکرده، بلکه در یک همانگاری جمعی دست مشتکردهاش را به جای آن اختلافات روی موجود خارجی پلیدی گذاشت که میخواهد زندگی و نظم ایرانی را متلاشی کند.
کدام صورتبندی از فهم تاریخ سیاسی میتواند بازشناسی یک مفهوم سیاسی اجتماعی را در یک واحد زمان ثانیهشمار اجتماعی توضیح دهد؟ شاید این تغییر و خلق یک مفهوم جدید از کلمه سابق از نظر فیلسوفان زبان و پژوهشگران مطالعات سیاسی و با تجهیزات مرسوم علوم انسانی، قابل درک نباشد. معمولاً برای تغییر یک مفهوم و بارگذاری معنای جدید روی یک کلمه حداقل یک دهه و مجموعهای از نشانههای تئوریک و عملی نیاز است. اما در ایران 1404 که تصور میشد «دشمن خارجی» مفهومی از دست رفته و حداکثر برای یک بخش از جامعه قابل درک است، اجماعی تاریخی و بیسابقه پیرامون آن رخ داد. مفهوم دشمن حالا در قامت موجودیت صهیونیستهای پلید بازشناسی شد و حالا صحبت درباره مرزگذاریهای سابق توسط جامعه پس زده میشود.
کسی نمیتواند ادعا کند تکثر سابق و تفاوت قبلی و دعواهای گذشته محو شدند؛ قطعاً اینگونه نیست. اتفاقاً اجماع فعلی در مقابله با یک «دشمن» همزمان با حفظ موضع قبلی و با صداهای متفاوت و از نظرگاههای متنوع رخ داده و همین مسئله جبههای غیرقابل نفوذ مقابل دشمن اصلی ایجاد کرده است. اختلافات قبلی حالا حسابش از «دشمنی» و حذف جداست.
تا پیش از بامداد خونبار ایران که در آن جانهای ذیقیمت و عزیزی را از دست دادیم، انرژی زیادی در تقابل و درگیریهای داخلی هدر میرفت. دقیقاً به همین دلیل آرایش داخلی ما منتج به حل مسائل و چالشها نمیشد. لایههای اختلاف و کلاف پیچیده آن چنان در هم تنیده شده بود که دشمن را به طمع انداخت. هیچ شکی نداریم ماشین جنگی آمریکا و رژیم اسرائیل روی این فهم از جامعه ایران حساب کرده بود که با ضربه سهمگین نظامی و امنیتی، جامعه ایران دچار از همپاشیدگی میشود؛ اما عکس این فرض رخ داد.
آن نشانههایی که در محاسبات دشمن به عنوان شکاف اجتماعی قابل توجه لحاظ شد، انکار شدنی نیست. گذشت زمان نشان داد، بلد بودیم آن اختلافات را در لحظه ظهور دشمن کنترل کنیم و پای ایران بایستیم؛ اما واقعیت این است که برای بازسازی و ادامه راه به چیزی بیشتر از این نیاز است. غروب جمعه 23 خرداد وقتی موشکهای ایران 12 ساعت پس از ترورهای بامداد، به سمت سرزمین غصبشده میرفت، جامعه درک عمیقی از الزام داشتن این تواناییها پیدا کرد. زمانی که پدافند، پهپاد نفوذی دشمن را شکار میکند یا وقتی نیروی کف خیابان، بخشی از شبکه پیاده نظام موساد در سطح شهر را میزند، تصویری نو و کمتر دیدهشده از روح جامعه ایران ساخته شده است. به عکس شهدا هم که نگاه میکنیم خط و خطوط قبلی و آن انگارههای پیشین رنگ میبازد؛ کودک معصوم، خانم چادری و غیر محجبه، نظامی، دانشمند، دختر جوان با ظاهری متفاوت از تصویر ما از شهید و.... این عکسها تا 10 روز پیش محل اختلاف ما بود و امروز نقطه اشتراک ما. چون دشمن را آن سوی مرز پیدا کردیم.
1401 هم همین صحنه بود ولی چرا نتوانستیم یک تعریف واحد از «دشمن» بسازیم؟ جواب این سؤال شاهکلید آینده ایران است. از درون حاکمیت سیاسی که در یک تقابل نظامی بزرگ با دشمن خارجی است تا منتقدان همین حاکمیت و جامعه متکثر ایران انتخاب تاریخی مهمی کردند؛ حفظ یکپارچگی ایران و دست رد زدن به عامل خارجی. انرژی بزرگ آزادشده فعلی میتواند راهگشای بسیاری از چالشهای قبلی هم باشد. بازشناسی دشمن قدم اول بود. به زودی درباره قدمهای بعدی خواهیم نوشت. »