نورنیوز-گروه سیاسی: در رابطه با فعل و انفعالات اخیر میان تهران و طرفهای غربی و مخصوصا آژانس بینالمللی انرژی اتمی، مذاکرات به طور مداوم در جریان است؛ هرچند اشکال مختلفی به خود گرفته، اما موضوع همچنان در دستور کار قرار دارد و دنبال میشود. آنچه در این
میان اهمیت دارد، این است که این روند دایما در حال تغییر است و در هر لحظه ممکن است اتفاق تازهای رقم بخورد، اما مسائل فرعی نیز وجود دارد که بر روند مذاکرات اصلی اثر میگذارد. در این میان، عملکرد رافائل گروسی، مدیرکل آژانس، همواره با انتقادهای جدی در داخل ایران
همراه بوده، اما ایران نتوانسته آن را به یک فشار علیه او در ساختار اداری آژانس تبدیل کند! در ارزیابی کلی میتوان گفت که نگاه مثبتی نسبت به او در ایران وجود ندارد و بسیاری بر این باورند که گروسی بیش از آنکه کار فنی و حرفهای خود را انجام دهد، به سمت اقدامات سیاسی
گرایش پیدا کرده است. گزارشهای او نیز اغلب با سوءظن نگریسته میشود، زیرا نه تنها بر ذهنیت اعضای آژانس تاثیر جدی میگذارد، بلکه در مواردی مسیر تصمیمگیری این نهاد را هم تغییر میدهد. افزون بر این، جاهطلبیهای شخصی گروسی برای آینده سیاسیاش از جمله تلاشهای
غیررسمی او برای حضور در پست دبیرکلی سازمان ملل این گمانه را در تهران تقویت کرده است که اقدامات او بیش از آنکه فنی باشد، سیاسی و مبتنی بر اهداف شخصی است. ازسوی دیگر، باید اذعان کرد که کل برنامه هستهای ایران در سالهای اخیر ازسوی امریکا برای اهداف
مشخص و ازجمله ایجاد حاشیه امن برای اسراییل و فشار و امتیازگیری سیاسی شده است. به بیان دیگر، اختلافات ایران با امریکا و اروپا سبب شده مسائل هستهای ایران با پیمانکاری اسراییل به ابزاری برای فشار سیاسی بدل شود. این وضعیت برای تحلیلگران ایرانی و ناظران سیاسی
ذهنیتی ایجاد کرده که اگر ایران در حوزه هستهای عقبنشینی کند، طرفهای غربی تلاش خواهند کرد گامبهگام امتیازات بیشتری را از تهران در حوزههای دیگر مطالبه کنند. این مساله به نوعی روند کار دیپلماتیک را تضعیف کرده است. در حال حاضر، بحثهایی نیز درباره پیشنویسی که
آقای گروسی در میان اعضای شورای حکام توزیع کرده است، وجود دارد. تصور میکنم بیانیهای که از این نشست منتشر میشود چندان تفاوتی با بیانیههای پیشین نداشته باشد و احتمالا مشابه همان بیانیه پیش از آغاز جنگ دوازده روزه خواهد بود، زیرا تندتر شدن دو خطر دارد: اول
بستن مسیر دیپلماتیک و دوم احتمال سوءاستفاده اسراییل برای تحرکاتی علیه ایران! که تا حدی بعید میدانم. البته با این هدف که فشارها بر ایران افزایش یابد و زمینه برای امتیازگیری بیشتر فراهم شود. اروپا نیز در این مسیر تلاش داشت تا با حضور خود در برجام آن را به ابزاری برای
فعالسازی «مکانیسم ماشه» تبدیل کند. لذا اکنون بحث هستهای از مباحث فنی خارج شده و بعد از حمله امریکا و اسراییل به سه سایت هستهای صلحآمیز ایران، زیرساختهای کشور آسیب جدی دید، متاسفانه هیچیک از مقامات آژانس یا شورای حکام موضعی قانونی و حمایتی از
شأن و جایگاه آژانس و ایران اتخاذ نکردند. در مقطع کنونی اگرچه آژانس شرط میگذارد که بازرسان به ایران بازگردند و مسائل پادمانی میان دو طرف حل و فصل شود اما آقای گروسی و همکارانش میکوشند بر موادی که وضعیت نامشخصی دارند تمرکز کنند و طبعا ایران با پیگیری
استراتژی ابهام هستهای برای امتیازگیری، که در پیش گرفته، نیاز دارد تا سیاست و تاکتیکهایی را برای این راهبرد انتخاب کند که بتواند تا پایان آن را ادامه دهد و همچنان راه دیپلماسی باز بماند. نشانههای موجود نیز علیرغم پیشرفت کم حکایت از آن دارد که تهران همچنان به باز بودن
مسیر گفتوگو پایبند است. با این حال، فشارهای اروپا در پرونده هستهای به دلیل همزمانی این روند با انقضای برجام افزایش یافته است به گونهای که غروب برجام و موضوع هستهای و آژانس پیوند متقابل پیدا کرده اند! درحالی که اگر خود مکانیسم ماشه زودتر حل و فصل شود و
فرصتی دیپلماتیک فراهم شود بر مسائل میان ایران و آژانس نیز تاثیرگذار خواهد بود. چه بسا اقداماتی که اخیرا در شورای امنیت دنبال میشود؛ بعد از نامه سه وزیر اروپایی برای فعالسازی مکانیسم ماشه و نیز دو پیشنویسی که توسط روسیه با هدف تمدید ششماهه قطعنامه
2231 ارایه شده، میتواند در دو حوزه اثرگذار باشد: نخست، تعیین تکلیف نهایی مکانیسم ماشه و دوم، ایجاد زمینهای برای کاهش تنشها در پرونده هستهای و حل اختلافات باقیمانده میان ایران و آژانس. من همچنان بر این باورم که اعضای شورای حکام همان استراتژی «چوب و
هویج» یا «پیاز و شیرینی» را در قبال ایران دنبال میکنند که هم همکاری ایران را جلب نمایند و هم فشار بیاورند تا امتیازات بیشتری بگیرند. اینکه ایران در مقابل چه خواهد کرد معتقدم مواضع ایران و آژانس خیلی از هم فاصله دارد. بیشتر امید من به این است که با پادرمیانی کشورهای
موثر یا میانجیگر مانند همان کاری که روسیه برای تمدید قطعنامه 2231 و برجام به مدت شش ماه انجام داده، شاید فرصت بیشتری برای دیپلماسی ایجاد شود. البته این فرصت با توجه به شتاب تحولات و اوضاع متزلزل خاورمیانه، چه در غزه و لبنان و چه در سطح بینالمللی مثل روابط
چین و امریکا یا نقش روسیه و هند و حتی سازمان شانگهای، میتواند هم اثر مثبت داشته باشد و هم اثر منفی. البته ناگفته نماند که نباید تصور کنیم که اگر قطعنامه 2231 نیز شش ماه تمدید شد لزوما به یک راهحل مرضیالطرفینی دست یابیم. نزدیک کردن مواضع ایران و آژانس نیاز
به کار جدی دیپلماتیک و کارتهایی برای بازی دارد. در عین حال باید اذعان کرد کارتهای بازی ما هم چندان وسیع نیست و محدود شده است، بنابراین با همه این شرایط، باید خیلی دقیق و سنجیده همه ابعاد ماجرا را چه در داخل و چه در عرصه سیاست خارجی رصد کنیم و با
نظریهپردازی و کار کارشناسی روی آن، بتوانیم از این روند با اهرمسازی در جهت اهداف خودمان استفاده کنیم. درباره اهرمهای ایران در قبال عدم بازگشت تحریمهای سازمان ملل باید گفت اقدامات هیجانی و هزینهزا دستاوردی نخواهد داشت. باید تلاش کنیم دیپلماسی را پیش ببریم و
اهرمسازی کنیم. برای پیشبرد دیپلماسی باید اهرمهای خود را بالاخص در حوزه قدرت نرم که عبارت از یارگیری و اجماعسازی است، تقویت کنیم، این بسیار مهم است. تغییرات و اصلاحاتی در رویکردهایی در درون اعمال نماییم در زمینه تقویت انسجام ملی. در این میان، سفر آقای
رییسجمهور به نیویورک برای حضور در مجمع عمومی سازمان ملل فرصت مهمی است. باید مراقب باشیم در دام حاشیهسازیها نیفتیم؛ چهبسا امریکا بدش نمیآید با برخی مصوبات و مانعتراشیها ما را به حاشیه بکشاند، اما ما باید تمرکزمان را روی اقناع افکار عمومی دنیا بگذاریم.
اکنون بهترین زمان است که از موقعیت ایجاد شده درباره مکانیسم ماشه در مجمع عمومی سازمان ملل استفاده کنیم. اگر این اجلاس به دلیل مسائل فلسطین و ویزا ندادن امریکا، به ژنو منتقل شود، دست ما برای کار با افکار عمومی و دولتها بازتر خواهد بود. به عقیده من،
سخنرانی رییسجمهور در مجمع عمومی باید فقط روی دو نکته متمرکز باشد: اول در هستهای تشریح واقعیتها، توجیه افکار عمومی جهانی، جلب حمایت کشورها و نشان دادن اینکه امریکا تلاش میکند افکار عمومی را گروگان بگیرد تا اهداف خودش را پیش ببرد. باید ثابت کنیم که
برنامه هستهای ایران کاملا قانونی است، تحتنظر آژانس اجرا میشود و همراه با رعایت الزامات انپیتی است؛ اما امریکا آن را به گروگان گرفته تا مسائل دیگری را به ایران تحمیل کند. این فرصت بهترین موقعیت برای ماست تا اهرمسازی کنیم، چراکه اگر مساله ایران در هر فرآیندی به
رایگیری در شورای امنیت برسد، امیدی به تعداد بالای رای حمایت از ایران وجود ندارد. شاید چین، روسیه، پاکستان، الجزایر، برزیل و یکی، دو کشور دیگر از ما حمایت کنند، اما این کافی نیست. ما نیاز داریم با کشورها یارگیری کنیم آنها را قانع کنیم که مکانیسم ماشه و اساسا کل پرونده
هستهای ایران به طور ناعادلانه به ابزاری سیاسی علیه ایران تبدیل شده است. این همان مسیری است که باید با قدرت دیپلماسی و کار جدی در حوزه افکار عمومی دنبال کنیم تا کارت بازی ما تقویت شود. دوم جنایات اسراییل و ادامه نسلکشی در غزه است که این روزها در دنیا مطرح
است و این اقدامات نیز با کمک امریکا صورت میگیرد!
استاندار پیشین و دیپلمات بازنشسته