نورنیوز- گروه سیاسی: پس از پایان جنگ ۱۲ روزه و اعلام آتشبس، فضای روانی خاصی بر جامعه ایران حاکم شد؛ فضایی که میتوان آن را فضای «تعلیق» نامید.در وضعیت تعلیق، نه نشانی از آرامش و صلح پایدار وجود دارد و نه نشانهای از ورود به جنگی تمامعیار. مردم و نخبگان در چنین فضایی، در انتظار و ابهام به سر میبرند؛ انتظاری فرساینده که انرژی جامعه را میکاهد و سرمایه روانی کشور را تضعیف میکند. این تعلیق، بیش و پیش از هرچیز، یک وضعیت روانی-اجتماعی است اما همه عرصهها، از اقتصاد و معیشت تا سیاست و فرهنگ و حتی روابط بینالملل را تحتالشعاع قرار میدهد. چنین وضعیتی، هدردهنده فرصتها و ضایعکننده امکانها و موقعیتهای رشد و پیشرفت است.
نسخههایی برای فردای ایران
با بروز شرایط تعلیق روانی، طبیعی است که نسخههای مختلفی از سوی جریانهای سیاسی و فکری برای عبور از این وضعیت ارائه شود. این نسخهها هم در سطح فردی و هم در سطح حزبی و جریانی تدوین و عرضه شد. در این راستا برای برونرفت از وضعیت تعلیق، برخی به تغییر پارادایم کلان سیاست خارجی توصیه کردند، برخی گفتوگوی مستقیم با آمریکا را راهحل دانستند، برخی بر تعطیلی فعالیتهای قدرت ساز( موشکی، هسته ای، جریان مقاومت اصرار ورزیدند، برخی دیگر هم چاره را در برگزاری رفراندوم و تغییرات ساختاری معرفی کردند؛ برخی دیگر نیز حتی از بستن تنگه هرمز یا خروج از معاهدات بینالمللی مثل انپیتی سخن گفتند. اینها مجموعهای از راهکارهای پیشنهادی فردی یا حزبی برای خروج از فضای تعلیق ذهنی و روانی ایران امروز است.
در این میان اما مقام معظم رهبری در سخنان دیروزی که در جمع اعضای دولت چهاردهم داشتند از راهی تازه سخن گفتند: عبور از وضعیت نه جنگ نه صلح با «کار و امید»، با «اجماعسازی اجتماعی»، و با «روایتگری از قوتهای ایران». این ایده، اگرچه در نگاه نخست ساده مینماید، اما در سطح راهبردی حامل پیام مهمی است: تغییر وضعیت نه با تصمیمهای افراطی و تنشزا و نه با عقبنشینیهای پرهزینه، بلکه با بازسازی درونی جامعه و دولت.
سؤال اصلی این است: ایران در وضعیت تعلیق کنونی، چه مسیری باید انتخاب کند؟ آیا باید به سمت سازش یکجانبه و عقبنشینی از دستاوردهای راهبردی برود؟ آیا باید با تهدیدات پرهزینه وارد چرخهای از تنش بیپایان شود؟ یا باید راه سومی را برگزیند؛ راهی که ضمن پرهیز از ماجراجویی، از انفعال و فرسایش هم جلوگیری کند؟
سخنان اخیر رهبر معظم انقلاب را میتوان بهعنوان پاسخی به این سؤال درک کرد. ایشان با طرح مفاهیمی ملموس و عملیاتی، ضرورت «جایگزین شدن روحیه کار و تلاش بهجای فضای نه جنگ نه صلح»را یادآور شدند و نشان دادند که راهبرد آینده ایران، بیش از هر چیز، بر توان داخلی و بازسازی سرمایه اجتماعی تکیه دارد.
مرور و مقایسه نسخههای رقیب
برای فهم بهتر نسخهی رهبری، لازم است ابتدا به اختصار دیدگاههای دیگر مرور شود:
1. گفتوگو با آمریکا: طرفداران این ایده معتقدند بدون گشودن باب مذاکره مستقیم با واشنگتن، به عنوان کدخدای دهکده جهانی، ایران همچنان در حاشیه تحولات باقی میماند و سرمایههای اقتصادی و سیاسیاش مستهلک میشود.
2. کنار گذاشتن دستاوردهای قدرت ساز(موشکی، هسته ای، جریان مقاومت): این دیدگاه بر نوعی بازتعریف اولویتهای امروز در ایران استوار است؛ یعنی کنارگذاشتن کنار گذاشتن دستاوردهای قدرت ساز(موشکی، هسته ای، جریان مقاومت) برای عبور از فضای درگیری با غرب
3. برگزاری رفراندوم و تغییرات بنیادی: این نسخه با فرض وجود بحران مشروعیت در ساختار سیاسی موجود، ادعا میکند بازگشت به مردم( که الیته تعریف دقیق آن مشخص نیست) و نوعی تجدیدنظرطلبی اساسی، راه خروج از بنبست است.
4. طغیان علیه نهادهای جهانی: برخی جریانات تندرو و افراطی نیز چه در سطح رسانهای و چه در افراد و جناحهای سیاسی، بر مقابله حداکثری با بلوک غرب تأکید دارند؛ از جمله بستن تنگه هرمز یا خروج از معاهده NPT. این رویکرد بر قدرت سخت بهعنوان ابزار اصلی بازدارندگی تکیه میکند.
5. تغییر پارادایم کلی: برخی چهرهها نیز از ضرورت بازآرایی کلان راهبرد ملی سخن میگویند بیآنکه صورتبندی مشخصی از محدوده و مراتب این تغییر پارادایم عرضه کنند.
در این میان، سخنان مقام معظم رهبری، ضمن قبول وقوع وضعیت تعلیق یا نه جنگ نه صلح، راهبردی متمایز را در میان میآورد؛ راهبردی که هم از واپسنشینیهای یکطرفه ولو موقت پرهیز دارد و هم از افتادن در دام تنشهای پرهزینه خودداری میکند.
سخنان اخیر ایشان، حامل کلیدواژههایی است که هر یک نشاندهنده وجهی از این راهبرد است. سامانبخشی به معیشت مردم به عنوان اصلیترین مسألهی کشور، توجه دقیق به انضباط بازار به معنای بازگرداندن نظم و پیشبینیپذیری به زندگی روزمره، التفات به کار و تلاش به معنای انتقال انرژی جامعه از اضطراب به امید و از تعلیق به ثبات، تقویت قدرت نرم و بازدارندگی معنایی از طریق روایت قوت ها و عزتهای ملی، و اجماعسازی میان نیروهای متکثر حاکمیتی، از مهم ترین ارکان نسخه رهبری برای خروج از وضعیت تعلیق است.
برخلاف نسخههای سیاسی-نظامی دیگر، راهبرد رهبری بر بازسازی درونی متمرکز است. بهجای آنکه همه توجه به متغیرهای بیرونی (مذاکره یا تقابل) معطوف شود، این ایده بر متغیرهای داخلی ـ اقتصاد، سرمایه اجتماعی و قدرت روایت ـ تمرکز دارد. چنین نگاهی در ادبیات روابط بینالملل، نزدیک به رویکرد «مقاومت فعال» است: مقاومتی که صرفاً تدافعی نیست، بلکه با فعالسازی ظرفیتهای درونی به بازدارندگی و تأثیرگذاری منجر میشود
اجرای این پارادایم چند پیامد مهم دارد:
الف) خروج از فرسایش روانی جامعه. وقتی اولویتها به معیشت و کار منتقل شود، جامعه از فضای انتظار منفعلانه خارج خواهد شد.
ب) افزایش سرمایه اجتماعی. اجماعسازی اجتماعی حول مسئله معیشت میتواند شکافهای سیاسی را کاهش دهد.
پ) تقویت بازدارندگی نرم. روایتگری از قوتهای ایران، جنگ روایتها را به نفع کشور تغییر خواهد داد.
ت) مدیریت ریسکهای خارجی. با تکیه بر توان داخلی، وابستگی به تصمیمات بیرونی (خواه مذاکره یا تنش) کاهش مییابد.
طبعا برای عملیاتی شدن این نسخه، گامهای سیاستی متناسبی باید برداشت.
در مجموع، سخنان اخیر رهبری درباره عبور از وضعیت نه جنگ نه صلح، را میتوان نوعی نقشه راه برای پیمایش مسیر تحول تلقی کرد؛ تحولی که نه در قالب عقبنشینی پرهزینه و نه در قالب تنشهای پرمخاطره، بلکه در قالب بازسازی درونی جامعه و دولت شکل میگیرد.
در این نقشه راه، مسیر خروج از تعلیق، نه در واشنگتن یا شورای امنیت بلکه در تهران و در کوچه بازارهای ایران است؛ جایی که معیشت مردم، امید اجتماعی و روایت از قوتهای ملی شکل میگیرد. اگر سیاستگذاران کشور بتوانند این راهبرد را به زبان عملیاتی ترجمه کنند، آنگاه جامعه ایران میتواند از فضای فرساینده نه جنگ نه صلح خارج شده و وارد دورهای از کنش فعال و امید اجتماعی شود.
نورنیوز